فصلی از کتاب جلد دوّم (نگاهی مستند به بازتاب های انتشار قانونی و ممنوعیت غیر قانونی کتاب شنود اشباح) تحقیق و تألیف رضا گلپور چمرکوهى منتشره در پاییز 1383
فصلی از کتاب جلد دوّم (نگاهی مستند به بازتاب های انتشار قانونی و ممنوعیت غیر قانونی کتاب شنود اشباح) تحقیق و تألیف رضا گلپور چمرکوهى منتشره در پاییز 1383
فصل چهارم شیخ الشریعه اصفهان
* از{صفحه 23} روزنامه همشهرى - سه شنبه 29/11/1381 :
وقتى اشباح شنود مىکنند ماجراى کتابى که اعتراض چپ و راست را برانگیخت »علیرضا کیان« {بعد ها شنیدم که این نام مستعار محمد قوچانی بوده است}
اخیرا کتابى به نام "شنود اشباح" چاپ شده است که ظاهرا به مرور کارنامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى مىپردازد. نام "رضا گلپور" به عنوان مؤلّف این کتاب بر روى جلد حک شده و در معرّفى وى آمده است:
" پژوهشگر و نویسنده آزاد... متولّد 1356 فعّالیّت مطبوعاتى خود را از سال 1374 با چاپ مقالاتى در روزنامهها و مجلاّت داخلى آغاز کرد. تاکنون دهها عنوان مقاله و پژوهش کارشناسى درموضوعاتى نظیر تاریخ انقلاب اسلامى، توازن و گسترش توانمندىهاى استراتژیک جهانى (در سطوح متعارف و نامتعارف) وضعیّت ژئوپلتیک خاورمیانه، مقاومت اسلامى در لبنان و فلسطین، شکلگیرى جریان تروریستى القاعده - طالبان توسّط C.I.Aو... از وى منتشر شده است. "
با وجود این، نام مولّف، چندان آشنا نیست و بازار کتاب و فرهنگ و سیاست کمتر نام وى را شنیده است. از سوى دیگر این کتاب 1000صفحهاى فاقد حتّى یک صفحه تألیف به قلم مؤلّف است، به گونهاى که مقدّمهاى هم براى کتاب به چشم نمىخورد. مقدّمه ظاهرا این چند سطر است: "بدین وسیله خالصانهترین احترامها و تشکّرات خود را از همه عزیزانى که مراحل مختلف تحقیق، تألیف و انتشار این کتاب، جز به یارىشان امکان نمىیافت ابراز مىدارم. باشد که تلاش در مسیر افشاى ماهیّت منافقین انقلاب اسلامى کاملتر و مؤثّرتر شود " اللهم عجّل لولیّک الفرج واجعلنا من المستشهدین بین یدیه" البتّه بخشى از کاور کتاب به وصیّتنامه مرحوم{؟!} اسدالله لاجوردى" اختصاص یافته که در آن مکرّرا آمده است "خطر منافقین انقلاب به مراتب زیادتر ازخطر منافقین خلق است چرا که علاوه بر همه شیوههاى منافقانه منافقین، سالوسانه در صف حزباللهیان قرار گرفته، صفوف مقدّم را غاصبانه به تصرّف خود درآوردهاند به گونهاى که عملا" عقل و اراده منفصل برخى تصمیم گیرندگان قرار گرفتند" . "شنود اشباح" یازده فصل با نامهایى مشابه دارد که هر یک رازآمیز و در ژانر نوشتههاى وحشت است:
1 ـ هاشمى هشتم 2 ـ شنود اشباح 3 ـ قوّادان زیتون 4 ـ پاتریس لومومبا 5 ـ تلاشى تلاشها 6 ـ دانههاى شن 7 ـ کودتا در ضدّ کودتا 8 ـ کید و کلاهى 9 ـ کشمیرى شهید؟! 10 ـ نفوذ نفاق 11 ـ ایران - کنترا.
کتاب با بریده هایى از برخى کتابهاى مشهور و نیز مقالات معروف مجلاّت تدوین شده است. از جمله {کتابهاى} کا.گ.ب در ایران نوشته "ولادیمیر کوزیچکین" ، شاهد (خاطرات "منصور رفیعزاده ")، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى(خاطرات "حسین فردوست") و... از مجلّه همشهرى ماه نیز مقاله سلام آقاى "خوئینىها" چند بار در کتاب مورد استناد قرار گرفته است. تنها بخشهاى تألیفى کتاب دو بخش است: اوّل آنچه "دست نوشته هاى تحقیق کتابخانهاى محقّق"( اشاره به مؤلّف، "رضا گلپور") معرّفى شده و نیزمصاحبه هایى که با برخى افراد آشکار و پنهان صورت گرفته است. برخى از این افراد تحت عنوان منبع(ل)، منبع(ص)و... معرّفى شدهاند و برخى دیگر با نامهاى اصلى خود چون "حجتالاسلام سیّد احمد علمالهدى "( قائم مقام دانشگاه امام جعفر صادق)، "حجتالاسلام فلاّحیان "( وزیر اسبق اطلاعات)، "سیّد رضا زوارهاى"( عضو شوراى نگهبان) و... به اظهارنظر پرداخته اند.
"رضا گلپور" همچنین اخیرا در مصاحبهاى با روزنامه رسالت دخالت حجتالاسلام "روحالله حسینیان" در تألیف این کتاب را رد کرده و گفته است: من صرفا از راهنمایىها و کمکهاى وى جهت استفاده از منابع مرکز اسناد انقلاب بهره گرفتم.{تنها از باب آشنایی با میزان حرفه ای عمل کردن نویسنده ی مقاله خوانندگان گرامی را به اصل مصاحبه ام با روزنامه ی رسالت که در انتهای متن ضمیمه است ارجاع می دهم.}
ازسوى دیگر اعضاى مجاهدین انقلاب اسلامى در این کتاب به طیف گستردهاى از اعضاى مؤسّس، سابق، فعلى و... مرتبطین با این گروه گسترش یافته اند ."بهزاد نبوى"، "سعید حجّاریان {کاشى"} ، "محمّد عطریانفر"، "عبّاس عبدى"، "فریدون وردىنژاد"، "خسرو {قنبرى} تهرانى"، "علىربیعى" همگى از نظر مؤلّف این کتاب در زمره مرتبطین با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى محسوب مىشوند.
کتاب همچنین عکسهایى از "منوچهر قربانىفر"(بازیگر ماجراى "مک فارلین")، "مسعود کشمیرى"( متّهم اصلى فاجعه 8شهریور ")،"محمّدرضا کلاهى"، "خسرو {قنبرى} تهرانى" و... را به چاپ رسانده که بعضا براى اوّلین بار منتشر مىشوند.
"شنود اشباح" بیشتر به یک پرونده قطور مىماند تا کتابى محقّقانه. کتابى که تقریبا نیمى از کادرهاى انقلاب اسلامى را به محاق تهمت و افترا مىبرد. در این کتاب آقاى "موسوى خوئینىها" به اتّحاد شوروى، "بهزاد نبوى" به مائویستهاى چینى و تسخیر لانه جاسوسى به طرحى ناشى از اراده چپ ارجاع داده شده است.
آتش تند مؤلّف کتاب در متّهم ساختن این کادرها به گونهاى بود که"حسین شریعتمدارى" مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز طىّ سرمقالهاى در این روزنامه از آن انتقاد کرد.
"شریعتمدارى" در ابتدا به روابط خود با مؤلّف کتاب اشاره کرده و نوشته است :" با توجّه به شناختى که از نویسنده محترم، متعّهد و جوان کتاب "شنود اشباح" داریم شاید بهتر آن بود که گفتنىها را با شخص ایشان در میان مىگذاشتیم ولى از آنجا که این کتاب چاپ و منتشر شده و در میدان دید و قضاوت این و آن قرار گرفته، گفتوگویى خصوصى درباره آن منطقى به نظر نمىرسید." مدیر مسئول کیهان سپس به مرزبندى با جریان اصلاحطلب ()که در کتاب مورد حمله قرار گرفته اند)مىپردازد و متذکّر مىشود که "نگاه کیهان... نسبت به مواضع و عملکرد برخى از شخصیّتهاى مورد اشاره در این کتاب، منفى است و در پارهاى موارد گردش کار سیاسى آنها را به نفع دشمنان نظام ارزیابى مىکند." امّا "شریعتمدارى" اعلام مىکند که به سه دلیل با "شنود اشباح" مخالف است: اوّل - رعایت انصاف در برخورد با مخالفان دوّم - امکان سوءاستفاده دشمنان از کتاب سوّم - ارزش تحقیقى اسناد و تحلیلهاى کتاب .
بندهاى دیگر یادداشت "شریعتمدارى"به ابطال فرضیّههاى مؤلّف شنود اشباح درباره "موسوى خوئینىها"، "خسرو{قنبرى}تهرانى" و "بهزاد نبوى" مىپردازد از جمله مىنویسد:" در جاى دیگرى از این فصل به اظهارات آقاى "فلاّحیان" اشاره شده که آقاى "خسرو {قنبرى} تهرانى" را یک نیروى اطّلاعاتى تودار معرّفى کرده است. آیا تودار بودن یک عنصر اطّلاعاتى جرم است یا نقطه مثبت؟"{؟!}
مدیر مسئول کیهان افزون بر نقد کتاب به طرح نکته اى نو درباره پارهاى از اطّلاعات آن نیز مىپردازد که به نظر مهم مىرسد. این نکته که عینا از روزنامه کیهان نقل مىشود به شرح زیر است:
فصلى از کتاب با عنوان »قوّادان زیتون« به فعّالیّت موساد در ایران قبل از انقلاب اختصاص یافته که این بخش، براى شناخت دقیق و عینى مخاطبان نسبت به نقش رژیم صهیونیستى در ایران و سلطه اسرائیل بر منابع و منافع مردم مسلمان این مرزو بوم، بسیار سودمند و مؤثّر است. و اما در مطالعه این بخش نیز سؤالى به ذهن خطور مىکند که در خور توجه است و آن سؤال این است که در "شبکه زیتون" یعنى شبکه جاسوسى و اطّلاعاتى موساد در ایران دوران طاغوت شخصى به نام "مسعود عالیخانى" نقش اصلى و برجسته اى داشته است تا آنجا که - مطابق اسناد موجود - اگر افسر اطّلاعاتى سفارت اسرائیل در ایران، فردى را براى همکارى شکار مىکرد، مرکزیّت موساد در فلسطین اشغالى بدون تأیید "مسعود عالیخانى" این همکارى معرّفى شده را نمىپذیرفت و... کسانى که از اسناد مربوط به شبکه زیتون باخبرند، به خوبى از نقش کلیدى "مسعود عالیخانى اطّلاع دارند{؟!}ولى آنچه سؤال برانگیز است اینکه چرا نویسنده محترم کتاب شنود اشباح، در میان انبوه اسنادى که در این فصل ارائه داده کمترین اشارهاى به "مسعود عالیخانى" نکرده است؟ مخصوصا آنکه با توجّه به موضوع کتاب، اشاره به "مسعود عالیخانى" و نقش برجسته و اصلى او در شبکه زیتون، بسیار ضرورىتر و با اهمّیّتتر{؟!}از اشاره به افرادى نظیر "اورى لوبرانى"، "دیوید کیمخى"، "یعقوب نیمرودى"، "عدنان خاشقى" و... دیگر مأموران رژیم صهیونیستى در ایران آن روز بوده است. این نکته نیز گفتنى است که "مسعود عالیخانى"، عموى "مهرداد عالیخانى"، یکى از متّهمان قتلهاى زنجیرهاى است که هم اکنون در بازداشت به سر مىبرد و با نام مستعار "صادق" فعّالیّت مىکرده است.
با توجّه به تعهّد و دلسوزى نویسنده محترم - و البتّه جوان - کتاب "شنود اشباح" تردیدى نیست که ایشان به اسناد مربوط به »مسعود عالیخانى« دسترسى نداشته است و به همین علّت از این مأمور برجسته و مسئول اصلى شبکه زیتون، نامى به میان نیاورده است. ولى نویسنده عزیز باید به این نکته که از ضرورتهاى قطعى کار تحقیقى است توجّه مىکرد که در پارهاى ازموارد - از جمله همین مورد -ارائه ناقص اسناد درباره موضوع تحقیق {؟!}، مىتواند نتیجه را تا مرز تضاد و تفاوت یکصد و هشتاد درجهاى تغییر بدهد...
نکته اى که از سوى "حسین شریعتمدارى" مورد اشاره قرار گرفته در واقع گویاى صورت دیگرى از یک تحلیل است که به نفوذ بیگانگان در ماجراى قتلهاى زنجیرهاى اشاره دارد و در واقع "شریعتمدارى" ضمن نقد کتاب، پرونده مهمترى را نیز همزمان گشوده است. اما این پایان ماجراى "شنود اشباح" نبود. در حالى که روزنامه کیهان از کتاب انتقاد مىکرد، هفته نامه شما ارگان جمعیت مؤتلفه اسلامى از "شنود اشباح"استقبال کرد. در عین حال "عبّاس سلیمى نمین" مدیر مسئول سابق هفته نامه کیهان هوایى ( که پس از سرپرستى "حسین شریعتمدارى" بر مؤسّسه کیهان "سلیمى نمین" از این مؤسّسه خارج شد) هم از شنود اشباح انتقاد کرد. "سلیمى نمین" که با عنوان مدیر "دفتر تدوین تاریخ ایران" با ایسنا سخن مىگفت تأکید کرد :"این کتاب تحت تأثیر منابع غربى قصد دارد کلّ حرکت ضدّ آمریکایى نظام را زیر سؤال ببرد و ثابت کند که اسلام با غرب مشکل ندارد و این مارکسیستها بودند که علیه آمریکا اقدام کردند."
"سلیمى" همچنین گفت :"انسجام لازم در این کتاب دیده نمىشود. به عبارتى دیگر بسیار مىتوان نسبت به اهداف آن ظنین بود." با وجود این گفته مىشود "عباس سلیمى نمین" پس از خروج از مؤسّسه کیهان در مرکز اسناد انقلاب اسلامى، مشغول به کار است. جایى که مؤلّف شنود اشباح مدّعى است از برخى اطّلاعات آن استفاده کرده است.
پس از مدّتى در شانزدهم بهمن ماه کیهان توضیحى درباره مقاله "شریعتمدارى" چاپ کرد که نشان از قاطعیّت مؤلّف شنود اشباح درباره کتاب خود داشت. کیهان چنین نوشت :"در واکنش به یادداشت روز سه شنبه (8/11/81)کیهان که به نقد کتاب شنود اشباح اختصاص داشت، نویسنده کتاب جوابیّهاى ارسال داشته است که حاوى اتّهامات تازهاى علیه برخى دیگر از افراد و مسئولان است. بدیهى است درج این جوابیّه به دلیل ایراد اتّهام بدون سند علیه این و آن - صرفنظر از هویّت ومواضع آنان - مطابق ماده 23قانون مطبوعات ممنوعیّت قانونى{؟!}دارد. بنابراین به نویسنده محترم کتاب پیشنهاد مىکنیم اسامى کسانى را که در جوابیّه ایشان مورد اهانت و اتّهام{؟!}قرار گرفته اند حذف و یا حدّاقل، محلّ نام آنها را نقطهچین کند تا از یک سو منع شرعى و قانونى براى چاپ جوابیّه برطرف شود و از سوى دیگر این فرصت فراهم آید که گفتنىهاى دیگر کیهان درباره این کتاب در معرّفى اطّلاع و قضاوت همگان قرار گیرد."{؟!}
اینکه گفتنىهاى دیگر کیهان درباره "شنود اشباح" چیست، مسئلهاى است که باید منتظر ماند تا جوابیّه مؤلّف شنود اشباح به چاپ رسد. تا اینجاى کار هنوز کیهان از چاپ جوابیّه خوددارى کرده است، در حالى که خبر سایت بازتاب مبنى بر توزیع شبنامه علیه "حسین شریعتمدارى" و تهدیدش ازسوى روزنامه کیهان تکذیب شده است .{این جمله غیرمستند است چرا که خود روزنامه کیهان در روز پنجشنبه 1381/11/17به نشر این خبر سایت بازتاب در صفحه دوّم روزنامه ستون اخبار ویژه، اقدام کرده بود .}
* ازجوابیّه محقّق به مقاله همشهرى - چهارشنبه 28/12/1381 :
بسمه تعالى عزّه
مدیر مسئول روزنامه همشهرى جناب "عطریانفر"
با سلام و مطابق با ماده بیست وسوّم قانون مطبوعات جمهورى اسلامى ایران، ضمیمه این یادداشت جوابیّه خود را نسبت به مقاله صفحه بیست و سوّم روزنامه تحت مسئولیّت شما منتشره به تاریخ سه شنبه 29/11/1381 ارسال مىکنم. منتظر درج مجّانى آن در همان صفحه و ستون و با همان حروف - در یکى از دو شماره پس از وصول مىباشم. والسّلام » رضا گلپور« - 28/12/1381
ضمن تشکّر از توجّه جناب "علیرضا کیان" نویسنده محترم مقاله "وقتى اشباح شنود مىکنند" منتشره در روزنامه همشهرى سه شنبه 29/11/81 ،
الف - پیرامون اینکه نوشته اید :"نام رضا گلپور به عنوان مؤلّف این کتاب بر روى جلد حک شده... با وجود این، نام مؤلّف چندان آشنا نیست و بازار کتاب و فرهنگ و سیاست کمتر نام وى را شنیده است."
اوّلا" زمانى که در شعبه 1410دادگاه عمومى تهران {پس از احضار سریع توسط قاضی مرتضوی و قبل از تفهیم اتهام،} جناب "محمّد عطریانفر" را ملاقات کرده و پرسیدم که آیا ممکن است بپرسم آقاى "علیرضا کیان" کیست؟ پس از لحظاتى تدقیق و تفکّر با این پاسخ روبرو شدم که "نمىدانم" و وقتى پرسیدم آیا این اسم، مستعار است یا خیر که پاى مقاله نقد کتاب بنده در روزنامه همشهرى به آن اشاره شده است، نیز شنیدم که جناب "عطریانفر" ابراز بىاطّلاعى کرده و صراحتا پاسخ داد که باید بررسى کنم، الان حضور ذهن ندارم.
جناب برادر »کیان« که امیدوارم این شهرت خانوادگى واقعى شما باشد، چطور وقتى چند روز پس ازچاپ مقاله شما حتّى مدیر مسئول روزنامه همشهرى خودتان، نام شما را به خاطر نیاورده و وجود حقیقى شما و یا مستعار بودن نام مندرج در مقاله را موکول به بررسى و پرسوجو مىداند، برگمنام بودن بنده خرده مىگیرید؟ ضمن آنکه مگر مستندات مورد اشاره در کتاب بنده با اثبات گمنامى من زیر سؤال مىرود؟
ثانیا من گمنام، گمنامتر از روحانى شهیر اردستان جناب "محمّد حسین جعفرى" یا به اسم مشهورتر جناب "محمّد حسین شریعتى" و یا به لقب معروف، حضرت "شیحالشریعه" یا "شیخالرئیس" یا… هر چه. بنده از ایشان مىپرسم که "جواد قدیرى کفرانى" معروف به "مدرّسى"، شوهر "زهره عطریانفر" چطور به دادستانى، ضدّ کودتاى نقاب، دفتر مرحوم امام(ره)و... نفوذ کرد؟ جناب شیخالشریعه شهیر چرا به بنده گمنام کمک نمىرسانند تا این شبح غیر قابل شنود – که از قضا معمولا روى شنودهاى کلیدى اطّلاعاتى کار مىکرد – از هاله ابهام خارج شود؟
جناب "عطریانفر" به این سؤال پاسخ بفرمایند براى افکار عمومى و جوانان تشنه تاریخ انقلاب اسلامى که آیا پس از فرار ظاهرى شوهرخواهر و خواهرشان با آنان ارتباطى، در حدّ اطّلاع از سرنوشت، مکالمهاى، پرس و جویى، استعلامى، چیزى داشته اند؟
مگر دورههاى عجیب آموزش عقیدتى ایدئولوژیک "جواد مدرّسى"، "سعید مظفّرى"( همان "سعید کاشى"، "حجّاریان کاشى"، "جهانگیرصالحپور"، "مستر بِرِیدى" ویا همان!...) "تقى محمّدى" و... در ارتش فراموش شدنىاند!؟
ب - شهید مظلوم و سیّد خدوم جمهورى اسلامى را که روز روشن در بازار تهران به وسیله دهها گلوله شلیک شده تروریستهایى که حدّاقل رسما از عناصر منافقین خلق معرّفى گشتند، به عنوان "مرحوم اسدالله لاجوردى" مورد اشاره قرار مىدهید و همزبان با کسانى مىشوید که اخبار ترور فوق را به عنوان سانحه و آن شهید خار چشم منافقان را به عنوان قربانى یک حادثه در روزنامهها و نقل قولهایشان معرّفى مىکردند.
"کیان"عزیز!، این افراد که امروز "لاجوردى" را مرحوم مىخوانند و مىنامند،دو دهه پیش عنصر سى.آى.اى پرورده جانى و تروریست را روز روشن به عنوان "شهید مسعود کشمیرى" پیکر سازى کردند. والله اینان پیش قاضى، معلّق بازى مىکنند. پیش من و تو که جاى خود. این به کنار. چرا وقتى به قسمت اصلى وصیّتنامه شهید "لاجوردى" که در کاور کتابم منتشر شده بود اشاره کردهاى، تکّه کلیدى آن را سانسور مىکنى؟ من در کاور کتابم ذیل عکس مستند تشییع جنازه شهید !"مسعود کشمیرى"در نهم شهریور 1360این قسمت از وصیتنامه شهید ژرف اندیش"آسیّداسدالله لاجوردى"(ره) را منتشر کردم که فرموده بود: خدایا تو شاهدى چندین بار به عناوین مختلف، خطر "منافقین انقلاب" را (همانها که التقاط به گونه "منافقین خلق" سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانا ریاکارانه براى رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمى بسیار بزرگ، به بزرگى مجمعالاضداد به دست گرفته اند؛ هم"رجایى"و "باهنر" را مىکشند و هم به سوگشان مىنشینند، هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتى و سپس !... برقرار مىکنند، هم آنان را دستگیر مىکنند و هم براى آزادیشان و اعطاى مقام و مسئولیّت بدانان تلاش مىکنند و از افشاى ماهیّت کثیف آنان سخت بیمناک مىشوند، هم در مبارزه علیه آنان ( و در حقیقت براى جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادى آنان) خود را در صف منافقکشان مىزنند و هم در حوزههاى علمیّه به فقه و فقاهت روى مىآورند تا مسیر فقه را عوض کنند) به مسئولین گوشزد کردهام.
ج - در ابتداى مقاله شما جناب "کیان"، آمده است :" این کتاب هزار صفحهاى فاقد حتّى یک صفحه تألیف به قلم مؤلّف است" .و چند پاراگراف بعد درست در تعارض با آن آمده :" آتش تند مؤلّف کتاب در متّهم ساختن این کادرها به گونهاى بود که "حسین شریعتمدارى"مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز طىّ سرمقالهاى در این روزنامه ازآن انتقاد کرد"...
د - در انتخاب تیتر مطلب فوق چه بسا سوءتفاهم شده باشد. بهتر بود به جاى "وقتى اشباح شنود مىکنند" با فرض بر اینکه بنده را شبح بدانید، مىنوشتید "وقتى شبح! شنود مىکند. "ضمن اینکه اعلام مىکنم بنده برخلاف باند "مسعود کشمیرى"، گروهک "جواد قدیرى"، سرپلهاى "منوچهر قربانیفر"، رابطان "امیرام نیر" اسرائیلى و "مک فارلین" آمریکایى و:... چیزى در سابقه زندگى 25 سالهام ندارم که شبح خوانده شوم. من "رضا گلپور" کمترین بنده حضرت حق، امیدوار به رحمت بیکران و در عین حال خائف از شدیدالعقاب بودن لایتناهى او (جلّ جلاله) متولّد 1356شهررى، بدون هرگونه اسم مستعار به شما اعلام مىکنم ایکاش تیتر مطلب خود را چنین انتخاب مىکردید :"وقتى کتاب شنود اشباح چاپ شد، نویسندهاش باید به ارواح بپیوندد." و توضیح مختصرى هم مىدادید که با دستور مستقیم و پیگیرى ریاست محترم جمهور{سید محمد خاتمی} در کابینه دولت بنده از حقّ قانونى چاپهاى بعدى کتاب محروم شده، سر و کارم با دو وزیر{اطلاعات و فرهنگ} و چند وکیل مجلس و رئیس دبیرخانه امنیّت ملّى و... مىافتد حال آنکه پس از ماهها، حتّى یک نفر از افراد کلیدى مورد اشاره در کتاب بنده که مستقیما با اشباح تروریست در ارتباط بودهاند استنادات تحقیقات کتاب را رد و یا حدّاقل تکمیل نکردهاند.
د - در مقاله فوقالذکّر، آقا "کیان" عزیز آوردهاى :"در واقع "شریعتمدارى" ضمن نقد کتاب، پرونده مهمّترى را نیز همزمان گشوده است."و اشاره شما به این بخش از نوشته "حسین شریعتمدارى" بود که عینا نقل شده بود :"فصلى از کتاب {شنود اشباح} با عنوان قوّادان زیتون به فعّالیّت موساد در ایران قبل از انقلاب اختصاص یافته... در مطالعه این بخش نیز سؤالى به ذهن خطور مىکند که در خور توجّه است و آن سؤال این است که در شبکه زیتون یعنى شبکه جاسوسى و اطّلاعاتى موساد در ایران دوران طاغوت شخصى به نام "مسعود عالیخانى" نقش اصلى و برجسته اى داشته است، تا آنجا که - مطابق اسناد موجود - اگر افسر اطّلاعاتى سفارت اسرائیل در ایران، فردى را براى همکارى شکار مىکرد، مرکزیّت موساد در فلسطین اشغالى بدون تأیید "مسعود عالیخانى" این همکارى معرّفى شده را نمىپذیرفت... کسانى که از اسناد مربوط به شبکه زیتون باخبرند به خوبى از نقش کلیدى "مسعود عالیخانى" اطّلاع دارند. ولى آنچه سؤالبرانگیز است اینکه چرا نویسنده محترم کتاب شنود اشباح، در میان انبوه اسناد که در این فصل ارائه داده کمترین اشارهاى به"مسعود عالیخانى" نکرده است؟ مخصوصا آنکه با توجّه به موضوع کتاب، اشاره به "مسعود عالیخانى" و نقش برجسته و اصلى او در شبکه زیتون، بسیار ضرورىتر و با اهمیّتتر از اشاره به افرادى نظیر "اورى لوبرانى"،"دیوید کیمخى"، "یعقوب نیمرودى"، "عدنان خاشقى" و... دیگر مأموران رژیم صهیونیستى در ایران آن روز بوده است. این نکته نیز گفتنى است که "مسعود عالیخانى"، عموى "مهرداد عالیخانى"، یکى از متّهمان قتلهاى زنجیرهاى است که هم اکنون در بازداشت به سر مىبرد و با نام مستعار "صادق" فعّالیّت مىکرده است.
" کیان جان! " من فرداى آن روزى که این مکشوفات ذهن برادر "حسین" و مشاوران ویژهاش در روزنامه کیهان چاپ شد، جوابیّهام را شخصا به دفتر او تحویل دادم که تا به امروزچاپ نشد و تقاضاى الزام کیهان مطابق با قانون هم تا این لحظه نتیجهاى عایدم نکرد. امّا اینکه اذهان متوهّم عدّهاى مثل"حسین شریعتمدارى" با آن سوابق درخشان همکارى با همین "صادقى" که او هویّتش را این چنین مىآورد در معرض قضاوت افکار عمومى منصف قرار بگیرد این سؤال را مطرح مىکنم که در زمان طاغوت و وجود خط استراتژیک همکارى اسرائیلىها با دربار و حاکمان فاسد پهلوى با چه منطق و شعورى، صهیونیستها یک ایرانى مسلمان (که هم ملیّت و هم دین بیگانه داشته) را در جایگاهى ضرورىتر و با اهمّیّتتر از عناصر کلیدى جانى و آدمکش یهودى و اسرائیلى قرار مىدادند؟ نفاق بد دردى نیست؟!
من در جوابیّه اوّلم (مورّخه 9/11/81 – فرداى انتشار سرمقاله کیهان) به صراحت خطاب به "شریعتمدارى" این نعل وارونه در تحلیلها را آشکار کرده بودم که :"با تذکّر این نکته که مطابق با دستورات دینى و شرعى اسلامى در مقابل ذرّه ذرّه حرکت خود به ویژه در عرصه قلمى، عندالله مسئول هستیم، به عنوان آخرین عرایضم و از باب العاقل یکفیه الاشاره و در جواب کشف عجیبى که آقا(ج){جواد آزاده} داشته و شما با اعتماد کامل به او و یا حامیانش به عنوان نکته گفتنى به آن با قطعیّت استناد مىکنید:
اوّلا" آیا اگر عموى کسى با خدا و دین خدا دشمنى داشت، نتیجه مىدهد که او هم با خدا و دین خدا دشمن است و افشاى اسرار او آن هم به اعتبار نظرات عناصر فاقد صلاحیّت لازم قضایى کارى جوانمردانه و صحیح است؟ اگر کسى متهم به قتل شده است (که در جاى خود مىباید توسّط سیستم قضایى مورد رسیدگى قرارگیرد) با فرض عضویّت عمویش در زیتون محکوم به عضویّت در شبکه موساد مىگردد؟ با این استدلال چه جوابى فرضا براى عموى حضرت رسول اللّه که حتّى در قرآن علنا به جهل و تباهى او اشاره مىشود، خواهیم داشت؟
ثانیا درست بخاطر دارم که در مسیر تحقیقات و پژوهش پیرامون صحّت و مستند بودن این ادّعا در دسترسى به اسناد زیتون و نقش "عالیخانى" برایم کاملا" روشن گردید که این ادّعا پیرامون "مهرداد عالیخانى" کذب محض بوده است. چرا که تنها عموى "مهرداد" به نام "على جعفر عالیخانى" که حوالى سال 64 فوت کرد با "مسعود" مورد ادّعاى جنابعالى داراى اختلاف حتّى در نام خانوادگى است. "مسعود" عضو زیتون، شهرت "امیر عالیخانى" دارد."
5 ـ کى شعر ترانگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته در این معنى گفتیم و همین باشد
جام مى و خون دل هر یک به کسى دادند در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلى این بود...
در دارین موفّق باشید ـ »رضا گلپور« 28/12/81
* از {صفحه 15} روزنامه همشهرى - چهارشنبه 20/1/1382 :
باز هم شنود اشباح "رضا گلپور"
ضمن تشکّر از توجّه جناب "علیرضا کیان" نویسنده محترم مقاله "وقتى اشباح شنود مىکنند" منتشره در روزنامه همشهرى، سه شنبه 29/11/81 ، الف - پیرامون اینکه نوشته اید :" نام "رضا گلپور" به عنوان مؤلّف این کتاب بر روى جلد حک شده... با وجود این، نام مؤلّف چندان آشنا نیست و بازار کتاب و فرهنگ و سیاست کمتر نام وى را شنیده است." مگر مستندات مورد اشاره در کتاب بنده با اثبات گمنامى من زیر سؤال مىرود؟ ب - شهید مظلوم و سیّد خدوم جمهورى اسلامى را که روز روشن در بازار تهران به وسیله دهها گلوله شلیک شده تروریستهایى که حدّاقل رسما از عناصر منافقین خلق معرّفى گشتند، به عنوان "مرحوم اسدالله لاجوردى" مورد اشاره قرار مىدهید و همزبان با کسانى مىشوید که اخبار ترور فوق را به عنوان سانحه و آن شهید خار چشم منافقان را به عنوان قربانى یک حادثه در روزنامهها و نقلقولهایشان معرّفى مىکردند. کیان عزیز، این افراد که امروز "لاجوردى" را مرحوم مىخوانند و مىنامند، دو دهه پیش عنصر سى.آى.اى پرورده جانى و تروریست را روز روشن به عنوان "شهید مسعود کشمیرى" پیکرسازى کردند. والله اینان پیش قاضى، معلّق بازى مىکنند، پیش من و تو که جاى خود، این به کنار. چرا وقتى به قسمت اصلى وصیتنامه شهید "لاجوردى" که در کاور کتابم منتشر شده بود اشاره کردهاى، تکّه کلیدى آن را سانسور مىکنى؟ من در کاور کتابم ذیل عکس مستند تشییع جنازه شهید !"مسعود کشمیرى" در نهم شهریور 1360این قسمت از وصیّتنامه شهید ژرف اندیش "آسیّدالله لاجوردى"(ره) را منتشر کردم که فرموده بود: خدایا تو شاهدى چندین بار به عناوین مختلف، خطر... را (همانها که التقاط به گونه »منافقین خلق« سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پرکرده )....به مسئولین گوشزد کردهام. ج - در ابتداى مقاله شما جناب »کیان«، آمده است :"این کتاب هزار صفحهاى فاقد حتّى یک صفحه تألیف به قلم مؤلّف است." و چند پاراگراف بعد درست در تعارض با آن آمده :"آتش تند مؤلّف کتاب در متّهم ساختن این کادرها به گونهاى بود که »حسین شریعتمدارى« مدیر مسئول روزنامه کیهان نیز طىّ سرمقالهاى در این روزنامه ازآن انتقاد کرد"... د - در انتخاب تیتر مطلب فوق چه بسا سوءتفاهم شده باشد بهتر بود که به جاى »وقتى اشباح شنود مىکنند« با فرض بر اینکه بنده را شبح بدانید، مىنوشتید »وقتى شبح! شنود مىکند... « ه - در مقاله فوقالذّکر، آقا »کیان« عزیز آوردهاى :"در واقع »شریعتمدارى« ضمن نقد کتاب، پرونده مهمّترى را نیز همزمان گشوده است."و اشاره شما به این بخش از نوشته »حسین شریعتمدارى« بود که عینا نقل شده بود. کیان جان! من فرداى آن روزى که این مکشوفات ذهن برادر »حسین« و مشاوران ویژهاش در روزنامه کیهان چاپ شد، جوابیّهام را شخصا به دفتر او تحویل دادم که تا به امروزچاپ نشد.
* از متن شکایتنامه محقّق علیه "محمّد عطریانفر"- یکشنبه 24/1/1382 :
باسمه تعالى مکره
ریاست محترم مجتمع قضایى کارکنان دولت با سلام، بدینوسیله از آقاى "محمّد عطریانفر" مدیرمسئول روزنامه همشهرى بدلیل درج قسمتى از پاسخ کتبى بنده، به صورتى که آن را ناقص، نامفهوم و در پارهاى موارد متناقض با مطالب مطروحه پاسخ بنده به مقاله مندرج در روزنامه همیشهرى سه شنبه 29/11/1381 ساخته بود، اعلام شکایت مىکنم.
پاسخ بنده در ده صفحه دستنویس و مفصّل خطاب به مدیر مسئول همشهرى نگاشته شده بود که در تاریخ 28/12/81 تحویل آن روزنامه گردید. روزنامه فوق سه روز پس از پایان مهلت قانونى مورد اشاره در قانون مطبوعات (یعنى در 20/1/81 ) تنها گوشههاى کوچکى از آن پاسخ را به شکل دست چین شده و ناقص کنار هم چیده و ضمن قلب و تحریف مسائل مطروحه در پاسخ بنده، گستاخانه به سانسور نظرات بنده پرداخته و جوابیّهام را تحریف شده و بریده بریده و در ستون پایین صفحه منتشر نمود.
جالب اینجاست که قسمتهاى کلیدى مورد اشاره بنده در جوابیّه، مربوط به ارتباطات خودآقاى "عطریانفر" با اعضاى سازمان منافقین خلق بویژه خواهر و شوهرخواهر منافق و خطرناکش ("جواد قدیرى" با اسم مستعار "مدرّسى ") و نیز ارتباطات مشکوک آن دو با "محمّد حسین جعفرى" مشهور به "محمّد حسین شریعتى" ملقّب به شیخالشّریعه یا شیخالرّئیس اصفهان و نیز باطل بودن ادّعاهاى نویسنده مقاله به هویّت ظاهرى مکتوب "علیرضا کیان" بود که به تیغ سانسور جناب "عطریانفر" سپرده شد. گویا طرح حقایق به حضرات که مىرسد هیچ قانونى ولو با صراحت ماده 23نیز ارزش عمل و تعهّد ندارد. خواستار صدور قرار الزام به چاپ کامل - و بدون تحریف - جوابیّهام - مطابق با تبصره یکم ماده 23 - توسّط نظام قضایى کشور و همچنین رسیدگى به شکایتم از شخص "محمّد عطریانفر" به دلیل ارتکاب به اعمال سانسور، تحریف مقاله بنده و قلب وقایع مورد اشاره در آن، عدم پایبندى به قانون مطبوعات، نشر اکاذیب (بویژه چاپ مطلبى بریده بریده و تحریفى به نام بنده ونیز انتساب تیتر انتخابى خود به بنده)، عدم رعایت حقوق معنوى اینجانب، تأخیر در درج و انتشار اصل جوابیّهام تا به امروز، ایجاد انحراف در افکار عمومى نسبت به بنده، نظرات و تحقیقات مستند منتشره در کتاب شنود اشباح و دفاع ازمنافقین خلق از طریق اعمال سانسور و ردگم کنى آن هم تحت نشر مقالهاى به نام بنده؛ مىباشم. متن مقاله اوّل همشهرى، جوابیّه بنده و مطلب تحریفى منتشره به نام بنده به ترتیب ضمیمه است. خداوند منافقین را هر چه سریعتر و کاملتر رسوا نماید.
"رضا گلپور چمرکوهى" یکشنبه 27/1/1381
* از روزنامه ایران - دوشنبه 25 فروردین 1382:
شکایت "گلپور" از "عطریانفر"
"رضا گلپور"، نویسنده کتاب »شنود اشباح« در شعبه 1410دادگاه ویژه کارکنان دولت شکایتى علیه "عطریانفر" مدیر مسئول روزنامه همشهرى تسلیم کرد.
*از روزنامه نسیم صبا - دوشنبه 25/1/1382 :
شکایت از »همشهرى« به گفته ایسنا "رضا گلپور" نویسنده کتاب »شنود اشباح« ازروزنامه همشهرى شکایت کرده است: پیشبینى مىشود "محمّد عطریانفر" مدیر مسئول این روزنامه براى پاسخ به اتّهامات به دادگاه مطبوعات احضار خواهد شد.
* از روزنامه خبر - دوشنبه 25/1/1382 :
یک نویسنده ازمدیر مسئول روزنامه همشهرى شکایت کرد نویسنده کتاب شنود اشباح براى ارائه شکوایّیه علیه "محمّد عطریانفر" مدیر مسئول روزنامه همشهرى در دادگاه ویژه رسیدگى به جرایم کارکنان دولت حاضر شد. "رضا گلپور" در گفتوگو با خبرنگار ایرنا گفت:"عطریانفر" جوابیّه من را تحریف کرده است به گونهاى که قلب ماهیّت شده است. وى افزود: بخشهایى از جوابیّه که ارتباط با خودشان بوده کاملا حذف شده است. {این خبر در همین روز توسّط روزنامه آفرینش نیزمنتشر گردید.}
*از روزنامه همبستگى - دوشنبه 25/1/1382 :
شکایت "گلپور" ازدو روزنامه
...{علی ربیعی یا همان}برادر "عباد" ازمن شکایت کرده که این پرونده در مسیر رسیدگى است و من خوشحالم که مىتوانم ناگفته هایم را در این جلسه دادگاه مطرح کنم.
"رضا گلپور"، نویسنده کتاب شنود اشباح در گفتوگو با خبرنگار همبستگى ضمن بیان این مطلب افزود :" مهمترین و بیشترین پیگیرى من در مورد شکایت اینجانب از "حسین شریعتمدارى" است که امیدوارم شامل مرور زمان نشود. وى در مورد شکایت از "محمّد عطریانفر"، مدیر مسئول روزنامه همشهرى گفت: در تاریخ 29بهمن ماه سال گذشته در این نشریّه مقالهاى به نام "علیرضا کیان" درمورد اینجانب و کتاب شنود اشباح چاپ کرد که پس از تحویل جوابیّهاى در تاریخ 28اسفندماه سال گذشته، روزنامه همشهرى با سه روز تأخیر {تنها جزئی از } این جوابیّه را منتشر کرد. "گلپور" ادامه داد: آنچه چاپ شد، قلب در پاسخ شده و جوابیّه سانسور شده بود و قسمتهایى از آن حذف شده به گونهاى که مطلبى متعارض با نوشته من به چاپ رسید. وى با تأکید بر اینکه، این شیوه چاپ جوابیّه را خلاف اخلاق ژورنالیستى و خلاف ماده 23قانون مطبوعات مىدانم، گفت: علاوه بر این موضوع بخش کلیدى جوابیّه که مربوط به "زهره عطریانفر" از اعضاى سازمان مجاهدین و ارتباط این دو نفر با "محمّد حسین جعفرى" مشهور به "شریعتى" و ملقّب به شیخالشّریعه اصفهان بوده را سانسور کردند. "گلپور" ادامه داد: به دلیل اینکه مطالب کلیدى جوابیّه اینجانب را که در مورد خودشان ("عطریانفر ") بوده حذف کردند، مطابق بند یک ماده 23قانون مطبوعات ازدادگاه خواسته ام که روزنامه همشهرى ملزم به چاپ کامل جوابیّه شود. وى در موردشکایت دیگر خود از روزنامه توسعه گفت: این نشریّه در تاریخ 21 اسفند ماه سال گذشته خبرى را به چاپ رسانده بود که من در خصوص این خبر در تاریخ 20بهمن ماه همان سال جوابیّه را به روزنامه ارسال کردم. "گلپور" ادامه داد: مسئولان روزنامه ابتدا اعلام کردند که فاکس روزنامه خراب است و پس از پیگیرىهاى مداوم من اعلام کردند که جوابیّه را منتشر نخواهد کرد. گفتنى است "رضا گلپور"، روز گذشته با حضور در شعبه 1410مجتمع قضایى جرایم کارکنان دولت، شکایات خود را تسلیم دادگاه کرد.
ضمیمه :
از روزنامه رسالت – سهشنبه 1/11/1381 :
گفتگو با "رضا گلپور" مؤلّف کتاب شنود اشباح آنچه در زیر مىخوانید گفتگوى خبرنگار ما با "رضا گلپور" نویسنده کتاب جدیدالانتشار »شنود اشباح« است که در خصوص ویژگىها، اهداف و نتایج حاصل از تألیف این کتاب انجام گرفته است. »شنود اشباح« پژوهشى است که به بررسى کارنامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى مىپردازد.
در آغاز این گفتگو از "رضا گلپور" پیرامون محتوا و ویژگیهاى »شنود اشباح« پرسیدیم. گفت: " ما در تاریخ انقلاب با تیمى برخورد مىکنیم که به دلیل فقدان تجربه امنیّتى و مطالعات راهبردى منظّم، از عملکرد این مجموعه بارها متضرّر شده و انقلاب از آنها ضربه خورده است. من در این کتاب سعى کردهام با مراجعه به اسناد، بخشى از حالت شبح گونهاى که بر این تیم حاکم است را بگشایم."
وى گفت :" از روز اوّلى که تألیف این کتاب را شروع کردم هدفم جمعبندى و تمرکز بر عناصر سازمان مجاهدین نبود؛ بلکه هدفم جمعبندى و تحلیل فتنههایى بود که دشمنان علیه ما ایجاد کردند. امّا در مسیر رسیدگى به اسناد تاریخى غیرقابل انکار بویژه اسناد منتشر شده بعد از دهه 90 میلادى و بخصوص اسناد مربوط به پروژه »ایران کنترا« به نتایجى رسیدم که پاى سازمان را به میانه کار مىکشید."
وى در خصوص اسناد مورد استفاده خود در تألیف این کتاب گفت :"در تألیف این کتاب از اسناد طبقهبندى سازمانى استفاده نشده است. چون اسناد و ناگفته ها در این خصوص به اندازهاى است که مىشود تا رسیدن به بخش بررسى اسناد طبقهبندى شده به آن پرداخت. "
وى خاطرنشان کرد :" این کتاب حاصل مجموعه مصاحبههاى حضورى است که با تعداد زیادى از افراد مختلف صورت دادهام. مصاحبه با این افراد از آبدارچى جلسهاى که در آن شهیدان »رجایى« و »باهنر« به شهادت رسیدند شروع شده تا سطوح عالى و افرادى که در مقاطعى داراى سمتهایى در این نظام بودهاند ادامه پیدا مىکند.
ضمن اینکه در کنار این مصاحبهها از حدود 72 کتاب داخلى و خارجى و نشریّات و مجلاّت مختلف استفاده نمودهام"
وى گفت :" در انجام این تألیف 8 نشریّه آمریکایى و 9 نشریّه انگلیسى زبان، 8 نشریّه فرانسوى، 8 نشریّه آلمانى، 15 نشریّه عربى، 4 نشریّه ایتالیایى و 2 نشریّه اسپانیایى مورد رجوع من بود."
"گلپور" در خصوص مدّت زمان تألیف این کتاب گفت :" کار فیشبردارى را از 4سال پیش آغاز کردم اما از یکسال پیش بود که به این جمعبندى رسیدم که باید این کتاب را به شکلى که عرضه شده است، تدوین نمایم."
مؤلّف کتاب »شنود اشباح« در خصوص مراجعه و مصاحبه با اعضاى سازمان مجاهدین براى تألیف این کتاب گفت :" سازمان مجاهدین یک اسم عام است. یعنى بسیارى از افراد را داشتیم که از مقطع ائتلاف 7 گروه در این سازمان حضور داشتند امّا بعدها در مراحل مختلف از آن جدا شدند. لذا اگر سازمان را به این معناى عام در نظر بگیرید باید بگویم با عناصر زیادى از اعضاى این سازمان صحبت کردم. ضمن آنکه تلاش کردم با عناصر طیفى که در این کتاب مورد بررسى و نقد واقع شدهاند نیز به گفتگو بنشینم، امّا نپذیرفتند."
وى گفت: »هنوز کارنامه و شیوه هاى نفوذ افرادى مثل{"مسعود}کشمیرى"، "جواد قدیرى {کفرانى "} و "تقى محمّدى "{معروف به "اکبرى " } دراطّلاعاتىترین ارکان نظام نوپاى جمهورى اسلامى ایران مورد بررسى قرار نگرفته است تا روشن شود رشد این افراد مدیون حمایتها و معرّفىهاى کدام سازمان بوده است."
وى با ردّ دخالت حجتالاسلام و المسلمین"حسینیان" در تالیف و تدوین این کتاب گفت :"آقاى "حسینیان" از زحمتکشان تاریخ معاصر انقلاب اسلامى است و من صرفا از راهنماییها و کمکهاى وى جهت استفاده از منابع مرکز اسناد انقلاب بهره گرفتم و آقاى "حسینیان" غیر از همین کمکها، هیچ گونه دخالتى در تألیف کتاب »شنود اشباح« نداشته است. ضمن آنکه من از تمام منتقدین و طرّاحان چنین شایعاتى مىخواهم تا در عمق مطالب مطرح در این کتاب دقیق شوند و به جاى شایعهسازى و تخریب، محتواى آن را مورد بررسى قرار داده و کلام را و نه نویسنده آن را نقد نمایند."
{علاقمندان به تهیه ی کتاب جلد دوّم (نگاهی مستند به بازتاب های انتشار قانونی و ممنوعیت غیر قانونی کتاب شنود اشباح) تحقیق و تألیف رضا گلپور چمرکوهى میتوانند با پخش نادر (09195382775) تماس حاصل نمایند.}